مدح و شهادت امام هادی علیهالسلام
غمی محاصره کرده است روح انسان را بنـاست تا که بگـیـرد از آدمی جان را دروغ سـرخِ حـسد روی جـامۀ یوسف گرفته سوی دو تا چشم پیـر کنعـان را امـام جـامـعـۀ وحـی، حـضـرت هـادی چگـونـه تـاب بـیـارد هـوای زنـدان را قـفـس نـشـیـن شـده اما شـنـیـدهاند همه نـوای روح فــزای خــدای عـرفـان را مرام منکر زهرا و مرتضی این است به تیغ و زهـر جـفا میکـشد امامان را چه زهر دشنه تباری که در وجود امام دریده عمق جگر را، بریـده شریان را جگر که تفته شود تشنه میشود انسان به جرعهای بچشان آن لبان عطشان را حسـین فـاطـمه مهـمان کـوفه بود ولی نـگـه نـداشـتـهانـد احـتـرام مـهـمـان را به جای آب، به لبهاش سنگ میزد خصم و عـمّه جان شـما دیـد سنگ بـاران را |